نظام جمهوری اسلامی به عنوان تنها نمونهی حکومت شیعی میتوانست عملاً با حاکم کردن عدالت و مهروزی و ارائه ی مروّت سیاسی و سبک زندگی راستین بهترین مبلغ فرهنگ ناب محمّدی (صل الله علیه و آله) باشد ولی متأسفانه هرچقدر به جلو تر میرویم ضعفها در این رسالت مهم انقلاب اسلامی نمایانتر می شود.
و طبق معمول وقتی جامعهای از هویّت تهی شود به ظاهر سازیهای مخرب روی میآورد، مثلاً این روزها خبری منتشر شد مبنی بر رونمایی از نهجالبلاغهای نگاشته شده بر روی ورقههای طلا ، توسط وزیر ارشاد دولت یازدهم!!!
آری! همان نهجالبلاغهای که در آن عتابهای مولای عدالت پیشگان به کارگزارانش مثل «عثمان به حُنیف» برای دوری از تجمل و اشرافیگری بارها آمده است.
به راستی باید به این کج اندیشان و مسخ شدگان زرق وبرق دنیا گریه کنیم یا بخندیم؟!
گویا این جماعت نبودند که چندی پیش تمام قوای خود را به کار گرفتند تا دولتی که بر آن بود تا منویات امام علی بن ابی طالب علیه السلام را جاری کند را بر زمین بزنند و عمل به بخشی از نامهی امیرمؤمنان علیه السلام به «مالک اشتر» را موجب تنبلی مردم، خرابی کشور و ... دانستند ولی این کج سلیقگان در هجمهی همه جانبهی ایادی استعمار و وهّابیّت منحرف با چنین کارهای سخیفی جز بدبینی به مکتب معنوی تشیّع و ترویج «اسلام آمریکایی» با نام مقدس امام علی علیه السلام چه دست آوردی خواهند داشت.
گویا کسانیکه میراث معنوی امام خمینی را تحریف میکنند حال بر آنند روح تشیع را با این اهانتها به فراموشی بسپارند!
این سبک کارهایی که بیشتر بوی دربار اموی را میدهد تا حجره ی محقر علی علیه السلام آیا هدفی غیر از تحریف محتوای معنوی تشیّع دارد؟!
و میبینیم همین جماعتی که سال گذشته ساخت مردمی ضریح مطهر اباعبدالله الحسین علیه السلام را موجب مشکلات مردم میدانستند و آن کار بجا را تخریب میکردند ولی نهج البلاغه طلائی را نمونهای از قدر شناسی علوی میدانند!!!
آیا نظام بانکی ربوی و فسادهای نهفته در ساختارهای اداری و فاصله ی طبقاتی و ... با حکومت علوی سازگار است؟!
صدها سخنرانی و مقاله و سمینار و پایان نامه درباره نامه امام علی علیه السلام به مالک اشتر با تنهایی عدالت در دولت نهم و دهم و تظاهر چنین منظره هایی بر باد رفت و کم اثریش محرز شد.
ظاهر سازی و حرکتهای نمادین بدون درک صحیح پیام غدیر از دیگر نگرانیهای این روزهاست، عبرت از غدیر بسیار مهمتر از جشن و سرور آن میباشد زیرا اغلب کسانی که در سرزمین «غدیر خم» با امیرمؤمنان نزد رسول الله صل الله علیه و آله بیعت کردند چند ماه بعد وقتی صحنه را منافقان زیرک و قدرت طلبان خوش سخن پیچیده کردند بیعت خویش را با ولی فرامو ش کردند و تا کربلا بد عهدی و بی وفائی خود را تداوم دادند
مرور سخن امام خمینی این امتداد غدیر درتوضیح دعای «الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایت مولانا أمیرالمؤمنین» که در عید بزرگ غدیر خوانده میشود، ابراز نگرانی بیپرده ایشان از این ضعف خطرناک را گوشزد میکند:
«به مجرد اینکه ما بگوییم ما متمسک هستیم به امیرالمؤمنین، این کافى نیست، این تمسک نیست اصلش. وقتى که حکومت الگو قرار داد امیرالمؤمنین- سلام اللَّه علیه- را در اجراء حکومتش، در اجراء چیزهایى که باید اجرا بکند، اگر او را الگو قرار داد، این تمسک کرده است به ولایت امیرالمؤمنین. چنانچه او الگو نباشد، یا اینکه تخلفات حاصل بشود از آن الگوى بزرگ، هزار مرتبه هم روزى بگوید «خدا ما را از متمسکین قرار داده است»، جز یک کذبى چیزى نیست.
و مجلس که از مقامات بلند یا بلندترین مقام کشورى است، چنانچه الگو قرار داد آن چیزى که امیرالمؤمنین مىخواست، و آن عدالتى را که آن در همان برهه کمى که به او مجال دادند- خیلى کم مجال پیدا کرد- اگر الگو قرار بدهند آن را براى اینکه احکام را و امورى که باید محوّل به آنهاست به آن نحو اجرا بکنند، به آن نحو تصویب بکنند و دقت بکنند، آن وقت مىشود گفت که مجلس ما هم از متمسکین به امیرالمؤمنین هستند. و اما چنانچه مجلس نتواند این کار را بکند، یا خداى نخواسته نخواهد این کار را بکند، یا بعض افراد نگذارند که این کارها بشود، آن وقت ما نمىتوانیم بگوییم که یک مجلس متمسک به ولایت امیرالمؤمنین داریم. و هکذا قوّه قضائیه، اگر قوّه قضائیه هم تبعیت نکند از آن قضاء امیرالمؤمنین که «اقْضاکُمْ عَلِىٌ» و اگر تبعیت نکند از قضاوت اسلام، متشبث به همان قضاوت اسلامى نباشد، آن هم هرچه بگوید ما متمسک هستیم، بر خلاف واقع است. تمسک وقتى است که قوّه قضائیه هم کارهایى که مىکنند از روى الگوى علوى باشد که همان الگوى اسلامى است. و مردم ما هم که این دعا را یا این فقره را مىخوانند آنها هم باید توجه کنند به اینکه تمسک به ولایت حضرت امیر براى آنها تبعیت از مقاصد اوست.
همینطور گفتند که ما شیعه على هستیم، و همین که گفتند ما متمسک به ولایت امیرالمؤمنین هستیم، این کافى نیست، نمىشود این. این امور، امورى نیست که لفظى باشد و با الفاظ و با عبارات بتوانیم ما بگوییم تحقق پیدا کرده است؛ اینها یک امور عملى است، یک حکمت عملى است اینها. باید کسانى که مدعى هستند که ما شیعه امیرالمؤمنین هستیم، تبع او هستیم، باید در قول و فعل و نوشتن و گفتن و همه چیز تبعیت از او داشته باشند. اگر این تبعیت نباشد و ما بگوییم که ما شیعه هستیم، یک گزافى گفتهایم، یک لاطایلى گفتهایم.» (صحیفه نور ج18 154 )
خوب بود آقای علی جنتی پیش از حضور در این مراسم یکبار نهج البلاغه نگاشته شده بر اوراق کاغذی را تورق می کرد تا پس از مطالعه نامه سوم ، چهل و پنجم و هفتاد و یکم نهج البلاغه که امام به شریح قاضی ،عثمان بن حنیف انصاری و منذر بن جارود عبدی نگاشتند ، عمق نفرت و بیزاری امام علی(ع) از تجمل گرایی و اشرافی گری را در می یافت.حضور وزیر فرهنگ و ارشاد جمهوری اسلامی ایران در چنین مراسمی با رویکردهای فرهنگی امام خمینی(ره) نیز همخوانی ندارد. خمینی کبیر در نامه ساخت مصلی تهران هشدار جدی خود برای پرهیز از کاربست نمادهای اشرافیت در ساخت این مصلی را چنین ابراز می کند:«ان شاءالله در کنار ساختن مصلای تهران ، در ساختن بینش کفر ستیزی مسلمانان موفق باشید.
ضمنا سادگی مصلا باید یادآور سادگی محل عبادت مسلمانان صدر اسلام باشد و شدیدا از زرق و برق ساختمانهای مساجد اسلام امریکایی جلوگیری شود. » در شرایطی که بزرگان فرهنگ و معرفت کشورمان از مهجوریت نهج البلاغه در میان مسلمانان سخن می گویند ، رونمایی از نهج البلاغه نگاشته شده بر ورقه های طلا جز فاصله گیری از روح نهج البلاغه و سیره صاحب نهج البلاغه و حرکت بر مدار اسلام امریکایی چه نتیجه ای برای فرهنگ انقلاب اسلامی دارد؟ البته حضور وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در مراسم رونمایی از نهج البلاغه نگاشته شده بر اوراق طلا قطعا برای گروهی خاص منفعت خواهد داشت.
از آنجا که این «نهج البلاغه طلایی» نهایتا به تصاحب موزه داران و کلکسیون داران داخلی یا خارجی در می آید، انتشار تصاویر مربوط به حضور تشویق آمیز وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در مراسم رونمایی از آن ، فرصت های تبلیغاتی موثری را در اختیار طراحان این پروژه قرار میدهد و باعث می شود تا نهج البلاغه نگاشته شده بر ورقه های طلای شان با قیمت بالاتری به فروش رود و انبانشان از پول انباشته تر شود. پس اگر این نماد اسلام امریکایی برای انقلابمان آبی نداشت قطعا نان عده ای در کوره آن پخته شده است و بر همین اساس وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی باید دلایل خود را برای حضور در چنین مراسمی به افکارعمومی کشورمان توضیح دهند.
مطلا سازی و یا گران بها سازی آثار دینی و مقدس کشور و مذهب شیعه جعفری علاوه بر اینکه میتوان آن را نمادی از عشق و علاقه مردم و بخصوص هنرمندان به آیین و سخنان بزرگان دینشان دانست که باید این علاقه را ارج نهاد؛ اما نکته ظریفی را در خود پنهان دارد که مطلا سازی و پرداختن به امور حاشیه ای پیرامونی و همانند آن نباید ما را از اصل این موضوع غافل کند، که عمل به این کتب و دستورات مقدس بالاترین، گران بهاسازی و ارج نهی به این سخنان گوهر بار است.
اصولا خانه خدا از مهمترین یا شاید مهمترین ساختمان و نماد اسلام می باشد که شایستگی آن برای مطلا سازی بیشتر از هر چیز دیگری است؛ اما چرا نبی مکرم اسلام و ائمه معصومین (علیهم السلام) اجازه و یا فرمان چنین کاری را ندادند؟ آیا بیت الله شایسته طلا نبود؟ گرانبهاسازی و ارج نهی به شعائر اسلامی خوب، الزامی و از امور واجب است، اما وقتی که در سطح کلان مطرح می شود باید با نگرشی درست و در کنار مفهوم سازی جدی و غیر عرفی باشد.
در سکانسی از فیلم مختار کعبه در آتش جهل یزدی مسلمین و اهل علم آنها میسوخت، عبدالله ابن زبیر در پی کعبه مطلا بود. این صحنه از فیلم نماد کامل سطحی نگری و اشرافیت زدگی آن زمان بود. زمانی که مردم از کعبه اصلی که همان امامت بوده است، غافل شدند در پی زیباییهای بصری خانه کعبه بودند. به طور کل مطلاسازی مورد بحث نیست؛ بلکه سطحی نگری و اشرافیت گرایی اصل مبحث است. شاید سوالی ایجاد شود که چرا ما حرم اهل البیت را طلا کوب میکنیم و یا آنقدر بزرگ میسازیم؟ اما موضوع مطروحه به طور کلی متفاوت از این نوع نگرشهاست؛ بحث سر طلاکاری بد یا خوب نیست؟ و اصولا کارشناس این امر مراجع و علما هستند. بحث نگارنده و دوستان همفکر مبحث سطحی نگری و عمق ناپذیری ما که آفتی بزرگ حتی برای اداره یک هیئت کوچک نیز هست، میباشد. خود اینکه ما چرا حرم را مطلا میکنیم و کعبه را نه؛ نوعی از عمق سطحی نگری در افکار ماست!
در طول تاریخ دین مبین اسلام، این گونه سطحی نگریها آسیبهای جبران ناپذیری را بر پیکره دین اسلام زده است. آنچه که از برگزاری اینگونه همایشها و رونماییها خطرناکتر است، عادی سازی سطحی نگری است؛ در واقع اگر در جامعهای اهمیت به مناسک و کتب دینی شیوهای تشریفاتی و زینتی را به خود بگیرد کم کم اصل این موضوعات از بین می رود و در پوشش پوشالی زینتی نگری و سطحی سازی فراموش خواهد شد.
اگر ما کتاب مقدسمان همانند قرآن را فقط برای سفره عقد و مراسم ختم بخواهیم، هر چند این کتاب را زیبا کنیم و با طلای ناب و تمام جواهرات گرانبهای دیگر تزیین کنیم؛ دردی را از جامعه اسلامی ما دوا نمی کند. جامعه اسلامی نیازی به مصحف مطلا ندارد؛ بلکه نیازمند آگاهی های نهفته در آن است.
زمانی که کشور ما بیش از هر چیزی به عمل و تکیه بر نهج البلاغه نیاز دارد. ما باید نهج البلاغه و تمام کتب اهل البیت را از زینت بودن و طاقچه نشینی خارج و به دستور کاری عملی برای زندگی تبدیل کنیم . اگر رسانه ها و همه دستگاه های دیگر همانند وزارت ارشاد، سازمان تبلیغات و ... به جای برگزاری و هزینه در برنامه ها و طرح های همانند مطلا سازی و دیگر طرح های این چنین، سعی کنند در ارتقای فرهنگ علوی و نهادینه شدن آن در جامعه کوشا باشند و هزینه های خود را صرف آن کنند، میتوانیم جامعهای پویا داشته باشیم که تمامش علوی و اصولش من باب نهج البلاغه باشد.
منبع:
نکات پرس
خبر گزاری دانشجو