»» پاشنه آشیل ما در توافقنامه
پاشنه آشیل ما در توافقنامه
طی سالهای گذشته، برگزاری نشستهای ایران و 1+5 با حجم خبری وسیعی همراه بود اما انتظار افکار عمومی معمولاً به ناامیدی میگرایید و خروجی نشستها ملموس نبود. این فرآیند نوعی خستگی ذهنی را به وجود آورد تا برخی از ایرانیان و حتی جهانیان رسیدن به «اصل توافق» را مطلوب خود فرض نمایند و حتی برایشان مهم نباشد که محتوای آن چیست.
آنچه در این فرآیند طولانی اهمیت یافت، عبور از بنبست موجود بود و اکنون و در گام اول به ظاهر این مسئله مرتفع گردیده است. درک زحمات تیم هستهای کشورمان نباید از چشم هیچیک از ایرانیان و حاکمیت دور بماند. در عین حال که میتوان به این توافقنامه با خوف و رجا نگریست اما آن را باید یک گام به جلو دانست و حداقل آن، پیشگیری از شیب افزایش تحریمها بود. شاید هرکس از ظن خویش از محاسن و معایب این توافقنامه فهمی داشته باشد و آن را برجسته نماید. اما بخش زیادی از نخبگان کشور هستند که استمرار یا تعطیلی توسعه هستهای برایشان مسئلهای فرعی بود. آنچه برایشان مهم است، حفظ استقلال سیاسی کشور است.
حفظ استقلال سیاسی در این پرونده بدان معناست که ما بتوانیم در چارچوب ضوابط بینالمللی از جمله NPT عمل نماییم. لذا اگر فراتر از این چارچوب از ما تعهدی بخواهند یا مطالبهای را تحمیل کنند به آن اصل اساسی که 35 سال برایش هزینه دادهایم خدشه وارد شده است. کلمه به کلمه توافقنامه دارای بار معنایی حقوقی است و یک کلمه آن بعضاً میتواند منافع ملی را تضمین یا هدر دهد.
درست است که در توافقنامه نیامده است که غرب حق غنیسازی ایران را به رسمیت میشناسد اما روح حاکم در بخشی از آن مؤید این است که ایران حق غنیسازی دارد. علاوه بر آن بر طبق بند 4 معاهده NPT کشورها میتوانند به «توسعه و تحقیق»، «تولید» و «استفاده» از انرژی هستهای دسترسی داشته باشند و اگر اینگونه است (که هست) لزومی به اجازه یا عدم اجازه 1+5 برای غنیسازی وجود ندارد.
اما آنچه بر تیم مذاکرهکننده ما تحمیل شده است یا متوجه آن نشدهاند و پاشنه آشیل این توافقنامه محسوب میشود، نقش طرفهای مقابل در ادامه روند هستهای کشور بعد از دوره مشخص اعتمادسازی است. یعنی بعد از شش ماه که متأسفانه این شش ماه به صورت نامحدود قابل تمدید است، ما نمیتوانیم خودمان انرژی هستهای با غنای زیر 5 درصد را هم تولید نماییم و 1+5 به جای ارجاع مسیر هستهای ما به بند 4 معاهده NPT، آن را به تصمیم خودشان ارجاع دادهاند. این مطالبه ظالمانه هم در مقدمه و هم در «گام نهایی» توافقنامه تصریح شده است. در بند «برنامه اقدام مشترک» میخوانیم که (طبق نسخهای که وزارت خارجه ترجمه کرده است) «... برنامه غنیسازی با تعریف مشترک و محدودیتهای عملی و اقدامات شفافساز به منظور تضمین ماهیت صلحآمیز برنامه هستهای میباشد. این راهحل جامع به مثابه یک مجموعه منسجم خواهد بود که هیچ بخشی از آن مورد توافق قرار نمیگیرد مگر آنکه در مورد تمامی بخشهای آن توافق حاصل شود،» بنابراین ما باید بند 4 معاهده NPT را کنار بگذاریم و به «تعریف مشترک» ، «محدودیتهای عملی» با 1+5 روی آوریم. این عبارت در بخش گام نهایی بسیار شفافتر و شکنندهتر آورده شده است و نوعی خدشه به استقلال سیاسی کشور محسوب میشود.
«متضمن یک برنامه غنیسازی باشد که توسط طرفین تعریف میگردد. برنامهای که شاخصههای آن با موافقت طرفین و منطبق با نیازهای عملی، با محدودیتهای مورد توافق در خصوص دامنه و سطح فعالیتهای غنیسازی، ظرفیت غنیسازی، محلهایی که در آن غنیسازی انجام میشود و ذخایر اورانیوم غنی شده برای دوره زمانی که مورد توافق قرار میگیرد، تعیین میگردد.» بدون تردید اینکه جان کری مدعی عدم حق غنیسازی ایران در توافقنامه است به استناد به همین بند است و متأسفانه باید گفت فهم کری از این بند بیربط هم نیست. جملات کلیدی بند مذکور عبارتند از «برنامه غنیسازی توسط طرفین تعریف میشود» نه NPT، دوم اینکه «منطبق با نیازهای عملی» باشد. یعنی فردا باید ایران ثابت کند غنیسازیاش برای کجا است؟ حتی اگر غنیسازی 2 درصد هم بخواهد باید ابتدا محل مصرف آن را ثابت نماید. اگر توانست محل نیاز و مصرف آن را تعریف کند، آن وقت باید پنج مسئله دیگر را اجازه بگیرد که عبارتند از 1- دامنه 2- سطح 3- ظرفیت 4- محل 5- دوره زمانی. بنابراین 1+5 صاحب و تصمیمگیرنده آینده هستهای کشورند. یعنی اینطور نیست که ما بعد از شش ماه میتوانیم تحت نظارت آژانس، غنیسازی زیر 5 درصد را شروع کنیم بلکه آن را هم باید هماهنگ نماییم و علت و محل مصرف، میزان، زمان و... را به ما اجازه دهند. واقعاً این خدشه به امنیت ملی و استقلال سیاسی کشور نیست؟
یکی از زرنگیهای 1+5 در این توافقنامه این است که در گام اول به جزئیات پرداختهاند و در گامهای بعدی صرفاً به کلیات و استفاده از کلمات چند پهلو و قابل منازعه اکتفا نمودهاند. جالب اینکه در آخرین بند توافقنامه آورده نشده است که پس از اینکه ایران اعتماد ما را جلب و تعهدات را عمل کرد، همه چیز به روال عادی و تحتنظر آژانس و طبق پادمان و NPT عمل خواهد شد؛ بلکه آورده شده است«در خصوص گام نهایی و هر یک از گامهای میانی، این اصل اساسی که «تا در مورد همه چیز توافق نشود، در خصوص هیچ چیز توافق حاصل نشده است» اعمال میشود». بنابراین از قانون همه یا هیچ درباره ما استفاده شده است یعنی مثلاً اگر ما در اراک طبق نظر آنان عمل نکردهایم در بقیه حوزهها نیز کارمان معطل میماند و همه چیز به هم پیوسته و مکمل هم است. با این اوصاف تیم محترم و زحمتکش باید به مردم توضیح دهد که چگونه میخواهیم پس از گام نهایی و عادی شدن همه چیز غنیسازی زیر 5 درصد را ادامه دهیم؟ طبق این توافقنامه برای همیشه سر میز مذاکره با 1+5 هستیم و قوانین بینالمللی فرع آن میباشد. براساس محتوای توافقنامه این بازی بیسرانجام و کشدار است و موجب تحقیر ملی خواهد بود و نسلهای بعد کشور و انقلاب نیز درگیرش خواهند شد. نباید برای مسکنهای امروزی، فردا را مبهم و آینده را فدای گشایش موقت میکردیم. امید است در این شش ماه دریچه دیگری را ببینیم و در «گام نهایی»، پایان بازی مشخص و تعریف شود. این امید و توقع از تیم توانمند کشورمان وجود دارد که در نقشه راه خود به انتهایی بیندیشند که از آن نقطه، بدون همراه حرکت کنیم.
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » اهالی بصیرت ( چهارشنبه 92/9/6 :: ساعت 1:2 عصر )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ
تربیت یافتگان غرب و شرقجناب آقای ظریف خجالت بکش!یا از روی ناآگاهی است یا خیانتآموزش حجابواردات یونجه از فرانسه!شهدا زنده اند...واردات کالا ازکشورهای دیگرسبب تعطیلی بسیاری ازواحدهای تولیدی شدهنوروزمکارم: برای حل مشکلات اقتصادی به رفع تحریمها دلخوش نباشیمچرا حجاب؟![عناوین آرشیوشده]