از قدیم گفتهاند: «هیچ بقالی نمیگوید ماست من ترش است!» بر همین مبنا و به استناد تجارب تاریخی، میتوان گفت: «هیچ فتنهگری نمیگوید من بدهکارم!» آری، فتنهگران اگر اهل تکلیف بودند و خود را متعهد به منافع ملی و قانون میدانستند، هرگز فتنهگر نمیشدند. فتنهگران اگر حقگرا بودند و خود را متعهد به رعایت حقوق دیگران و بهویژه حقوق مردم و نظام میدانستند، هرگز فتنهگر نمیشدند و در نهایت اینکه، اگر فتنهگران در نهادشان، احساس بدهکاری به انقلاب، مردم و نظام داشتند، هرگز فتنهگر نمیشدند. فتنهگران، به این دلیل فتنهگر شدند که خود را همواره طلبکار میدانند؛ آنان طلبکارند و این مردم، انقلاب و نظام هستند که به آنان بدهکارند. آنان وقتی پا به عرصه انتخابات گذاشتند، رأی مردم را حق خود میدانستند و مردم باید به آنان رأی میدادند. مسئولان انتخابات هم نباید آرای مردم را میشمردند و چون ریاستجمهوری حق آنان بود، باید نامزد فتنهگران صاحب حق را پیروز انتخابات اعلام میکردند! حال که در روز 23 خرداد سال 1388، دستاندرکاران انتخابات اعم از شورای نگهبان و وزارت کشور، با نادیده انگاشتن حق فتنهگران، منتخب مردم را پیروز انتخابات اعلام کردند، باید به فتنهگران حق داد که در راستای رسیدن به حق خودشان، کشور را به آشوب بکشانند، باید به آنان حق داد که با بیگانگان، تمامی جریانهای ضدانقلابی اعم از سلطنتطلبان، بهائیها، منافقین و… همدست شوند و با به راه انداختن تجمعات و به آتش کشیدن اموال عمومی و حتی اموال مردم، با حمله به نیروهای حافظ نظم و امنیت، با طرحهای کشتهسازی و… نظام اسلامی را وادار به عقبنشینی و ابطال انتخابات کنند تا آنان به حق مورد نظرشان برسند. به هر حال، آنان طلبکار هستند و این نظام اسلامی بود که طلب آنان را ادا نکرد! اینک و پس از گذشت بیش از چهار سال از دوران فتنهگری فتنهگران در انتخابات سال 1388، اتفاق عجیبی رخ داده است. آن اتفاق عجیب این است که یکی از فتنهگران سال 88، برخلاف روحیه همواره طلبکارانه فتنهگران تاریخ، آمده و با بزرگواری، از گذشت سخن میگوید! داستان چیست؟ داستان، بسیار عجیب و شنیدنی است. روز یکشنبه هفته گذشته، روزنامه اعتماد متعلق به اردوگاه اصلاحطلبان، مصاحبهای را با محمدرضا خاتمی منتشر ساخت. محمدرضا خاتمی از فعالان فتنه سال 88 و برادر یکی از سران فتنه (سیدمحمد خاتمی)، در این مصاحبه میگوید: اصلاحطلبان از طلب خود در سال 88 از نظام گذشتند!
این سخنان بدان معنا است که ریاستجمهوری سال 88 حق آنان بوده و آنان از این بابت از نظام طلبکار بودهاند. این سخن بدان معناست که تمام اقدامات ضدامنیتی برخی اصلاحطلبان طی هشت ماه فتنهانگیزی، حق آنان بوده است و نظام نباید با آنان برخورد میکرد. حال که زمانی از آن ایام گذشته، باید برگذشتهها صلوات فرستاد و از یک طرف، فتنهگران از طلب خود از نظام گذشت کنند و از طرف دیگر هم، نظام اشتباهات خود را را با رفع حصر از آقایان موسوی و کروبی، آزاد کردن تمامی زندانیان فتنه 88 و دلجویی از آنان و همچنین فراهم ساختن اوضاع برای ورود این جماعت به ساختار قدرت جبران کند. چه اشکالی دارد که چنین معاملهای سرگیرد؟
حالا اگر از نظر قانون و شرع مقدس اسلام، این فتنهگران خیانت هم مرتکب شده باشند و حکم آنان اعدام باشد، میتوان با تساهل و تسامح از این حکم الهی عبور کرد و آن را نادیده انگاشت. بهراستی چه ضرورتی دارد در اوضاعی که عدهای دنبال گذشت از طلب خود از نظام هستند، خطیب محترم نماز جمعه، سخن از اعدام فتنهگران بر زبان جاری سازد؟!
چه ضرورتی دارد وقتی افرادی در تلاش هستند که مقدمهسازی برای رفع حصر از فتنهگران کنند، کسانی دست به قلم شوند و با نگارش سرمقاله و یادداشت، به بازخوانی خیانتها و جنایتهای فتنهگران سال 88 بپردازند؟ واقعاً چه نیازی است که عدهای در پاسخ به علی مطهری که مدعی است:«1ـ آیتالله جنتی با سخنانش در نماز جمعه مبنی بر حکم اعدام فتنهگران، بر طبل تفرقه و خشونت و افراط میکوبد! 2ـ آقایان موسوی و کروبی به نتیجه انتخابات سال 88 معترض بوده و آن انتخابات را از اساس باطل میدانستند و دلایل متعدد خود را نیز به مرجع قانونی ارائه کردند! 3ـ بیتجربگی و کینهورزی و انتقامجویی مدیران بحران از حوادث سال 78 نشئت میگرفت»، پاسخ دهند و با ادله قانونی، از سخنان آیتالله جنتی دفاع کنند؟
آیا واقعاً ضرورت دارد که تلاش کنیم و برای مردم این موضوع را تبیین کنیم که حکم آقایان موسوی و کروبی اعدام است و آنان به لطف و رأفت نظام اسلامی، نفس میکشند؟ آیا ضرورت دارد به استناد ماده 286 قانون مجازات اسلامی که میگوید: «هر کس به طور گسترده، مرتکب جنایت علیه تمامیت جسمانی افراد، جرایم علیه امنیت داخلی یا خارجی کشور، نشر اکاذیب، اخلال در نظام اقتصادی کشور، احراق و تخریب، پخش مواد سمی و میکروبی و خطرناک، یا دایر کردن مراکز فساد و فحشا یا معاونت در آنها گردد به گونهای که موجب اخلال شدید در نظم عمومی کشور، ناامنی یا ورود خسارت عمده به تمامیت جسمانی افراد یا اموال عمومی و خصوصی، یا سبب اشاعه فساد و فحشاء درحد وسیع گردد، مفسد فیالارض محسوب و به اعدام محکوم میگردد»، بگوییم موسوی و کروبی مصداق این ماده هستند و حکم واقعی آنان طبق قانون اسلام اعدام است؟
وقتی میشود با یک صلوات برگذشتهها، همه چیز را تمامشده اعلام کرد، چه ضرورتی دارد بگوییم: 1ـ خسارت معنوی که فتنهگران در سال 88 بر کشور و نظام وارد ساختند، جبرانناپذیر است. 2ـ موسوی و کروبی عامل اصلی ریخته شدن خون دهها بیگناه بر زمین هستند. 3ـ دروغ بزرگ تقلب، اعتماد بخشی از مردم به نظام اسلامی را مخدوش کرد. 4ـ فتنهگران با رفتار خود، دشمنان انقلاب و ملت را برای براندازی نظام اسلامی امیدوار ساختند. 5ـ با فتنه 88، اقتدار نظام اسلامی در عرصه بینالمللی آسیب دید. 6ـ تشدید تحریمهای اقتصادی سالهای اخیر، تحتتأثیر فتنه 88 دنبال شد. 7ـ با فتنه 88، قبح هجوم به برخی از مقدسات ریخته شد و…