عطر انتظار(1)
ضرورت طرح مباحث مهدویت
طرح درس:
پیشگفتار
یک. بُعد اعتقادى
1ـ1. شناخت امام راه معرفت خدا
1ـ2. شناخت امام، شرط اسلام واقعى
1ـ3. شرط قبولى اعمال، پذیرش ولایت
1ـ4. بایستگى شناخت ولى نعمت
1ـ5. امامت، سفارش پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله)
دو. بعد اجتماعى
سه. بعد سیاسى
چهار. بعد تاریخى
پنج. بعد فرهنگى
5ـ1. تعیین استراتژى انتظار
5ـ2. آسیب شناسى و لزوم مقابله با آن
جمع بندى
دانلود فایلهای این درس (حجم: 500KB)
درس اول:
پیشگفتار
بُعد اعتقادى
شناخت امام راه معرفت خدا
شناخت امام، شرط اسلام واقعى
شرط قبولى اعمال، پذیرش ولایت
بایستگى شناخت ولى نعمت
امامت، سفارش پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله)
پیشگفتار
پیش از پرداختن به هر کارى، اگر ضرورت و بایستگى آن معلوم باشد، انسان براى انجام آن، انگیزه و نشاط لازم را پیدا مىکند.
وقتى سخن از مباحث «مهدویت» به میان مى آید، ممکن است سؤال شود: با وجود موضوعات بسیار و گوناگون که در جهان علم و دانش وجود دارد و نیازهاى آدمى به دانشهاى مختلف و نیز محدودیت وقت و امکانات، چرا باید به مباحث مهدویت پرداخت؟
آیا مباحث مهدویت، مسائلى کاربردى است که در زندگى روزمرّه تاثیرگذار باشد یا صرفاً بحثهایى است که دانستن آنها بهتر از ندانستنش است؟ آیا کسانى که از مهدویّت چیزى نمىدانند یا بسیار کم اطلاع اند، در زندگى و حیات دنیوى خود به بن بست گرفتار آمدهاند؟ بنابراین ضرورت طرح معارف مهدویّت باید مورد بررسى دقیق قرار گیرد.
براى اثبات لزوم طرح این معارف، مىتوان از ابعاد مختلف به این بحث نگاه نموده و بایستگى آن را از ابعاد و زاویههاى گوناگون بررسى کرد.
بُعد اعتقادى
بىتردید «اعتقاد» بنیان اصلى زندگى انسان است و آنچه در میدان عمل محقق مىشود، به ساختار اعتقادى مربوط است. اگر آدمى از اعتقادى صحیح و منطقى برخوردار باشد، در عمل گرفتار تناقض، بىهدفى و سردرگمى نخواهد شد و از همه فرصتهاى عمر خود، براى ساختن شخصیت انسانى و الهى اش بهره خواهد گرفت. البته این اعتقاد باید سازنده، حرکت آفرین و هویّت بخش باشد و در همه فراز و نشیبهاى زندگى، مسیر درست و هموار را براى آدمى بگشاید.
در فرهنگ دینى ـ قرآن و روایات شیعه و سنّى ـ بحث معرفت و شناخت امام و اعتقاد به او، از اهمیتى ویژه برخوردار است؛ به گونهاى که در ردیف اصول اعتقادى؛ یعنى، توحید، نبوت و معاد شمرده شده است.
در اینجا اهمیت شناخت امام از نظر اعتقادى، در انگارههاى مختلف بررسى مىشود.
شناخت امام راه معرفت خدا
نخستین و مهمترین وظیفه انسان، شناخت پروردگار و آفریننده خویش است و تا شناخت او حاصل نشود، راهِ درست بندگى و اطاعت از او به روى انسان باز نخواهد شد.(1) به همین جهت در قرآن و روایات، مطالب فراوانى درباره لزوم «معرفت خدا» مطرح شده است.
بعضى از آیات قرآن، به توصیف خدا و صفات گوناگون او پرداخته است و امامان معصوم نیز در روایات و دعاها و خطبهها، به شکل گسترده از خدا و اوصاف او سخن گفته اند.(2)
از نظرگاه روایات راه معرفت خدا و اوصاف او، شناخت اولیاى خدا و امامان معصوم(علیهم السلام) است؛ چون اینان مظهر اسما و صفات الهى و آینه جمال و جلال پروردگارند. معصومین انسانهاى کاملى اند که خداوند آنان را خلیفه و نماینده خود در زمین قرار داده و اراده کرده است که با آنان شناخته شود و از مسیر اطاعت آنها، اطاعت شود و ثواب و عقاب را نیز بر مدار اعتقاد و اطاعت آنان قرار داده است.
وقتى از امام حسین(علیه السلام) درباره معرفت خدا و چگونگى آن سؤال شد؛ حضرت فرمود: «مَعْرِفَةُ اَهْلِ کُلِّ زَمان اِمامَهُمُ الَّذی یَجِبُ عَلَیْهِمْ طاعَتُهُ»;(3) «مراد از شناخت خدا، شناخت اهل هر زمانى نسبت به امام خویشتن است، آن امامى که اطاعت او بر آنان واجب است».
به عبارت روشنتر شناخت امام، طریق معرفت خدا است و انسان با شناخت امام و توجه به گفتار و دستورات او، مىتواند در جاده صحیح زندگى گام بردارد و به سعادتى که خداوند براى او رقم زده، برسد. معرفت خدا بدون شناختِ کسى که از جانب او سمت راهنمایى و راهبرى بندگان را دارد، امکان پذیر نیست.
شیخ صدوق(ره) در تبیین حدیث یاد شده مى گوید: مراد این است که مردم هر زمان بدانند، خداوند کسى است که آنها را در هر زمان از امام معصوم خالى نگذاشته است. پس کسى که عبادت کند خدایى را که براى آنان حجت قرار نداده، پس غیر خدا را عبادت کرده است.(4)
شناخت امام، شرط اسلام واقعى
شیعه و سنّى به اتفاق از پیامبر اسلام نقل کردهاند:
«...وَ اَنَّ مَنْ ماتَ وَ لَمْ یَعْرِفْ اِمامَ زَمانِهِ ماتَ مِیتَةً جاهِلیَّةً»;(5) «و هر آینه هر کس بمیرد و حال آنکه امام زمان خود را نشناخته باشد، به مرگ جاهلیت مرده است».
بر این اساس شناخت امام شرط اسلام است و اگر کسى بىشناخت امام بمیرد، گویا از اسلام بىبهره بوده است؛ هر چند مناسک و اعمال اسلامى را انجام داده باشد. «امامت» شاهراه بندگى خدا است و آن که در این صراط مستقیم قرار گرفته، کارها و اعمالش در مسیر درست، منطقى و عاقبت به خیرى واقع شده است؛ وگرنه آن اعمال ره به جایى نبرده و کمالى براى او نخواهد آورد. امامت ستون اصلى خیمه اسلام است که اعمال اسلامى وابسته به آن است.
شرط قبولى اعمال، پذیرش ولایت
مسأله «ولایت امامان» چنان جایگاهى دارد که در روایات گوناگون، پذیرش همه اعمال منوط به آن شده است: امام صادق(علیه السلام) پیشواى ششم شیعیان در این باره مىفرماید:
«لایقبلُ اللّهُ مِنَ العِبادِ عَمَلا اِلاّ بِمَعْرِفَتِنا»;(6) «خداوند از بندگان عملى را نمى پذیرد، مگر به معرفت و شناخت ما».
براساس این روایات همه اعمال انسان، در ظرف معرفت و آگاهى او نسبت به امام زمان، ارزش مىیابد.
بایستگى شناخت ولى نعمت
«امام» واسطه فیض الهى است و آنچه از نعمت ها به عالم وجود مىرسد، به واسطه وجود او است و در این میان انسان ها نیز به واسطه وجود او، از انواع نعمتهاى الهى بهرهمند مىشوند. امام هم در «تشریع» واسطه است و هم در جنبه تکوین:
«بیمنه رزق الورى و بوجوده ثبتت الارض والسماء»;(7) «به برکت او به خلق روزى مى رسد و به واسطه وجود او زمین و آسمان پابرجاست».
در فرمایش از امام هادى(علیه السلام) است که وقتى مى خواهید امامى را زیارت کنید اینگونه بگویید:
«...بکم فتحَ اللّهُ وَ بِکُم یَخْتِمُ وَ بِکُم یُنَزِّلُ الغَیْثَ وَ بِکُم یُمْسِکُ السَّماء أنْ تَقَعَ عَلى الارضِ اِلاّ بِاِذنِهِ»;(8)«به واسطه شما خدا آغاز کرد و به شما پایان مىدهد و به وسیله شما باران را فرو مىفرستد و به واسطه شما نگه مى دارد آسمان را که بر زمین نیفتد، جز به اذن او».
پیامبر(صلى الله علیه وآله) مى فرماید: «یا عَلىُ! لَولا نحنُ ما خَلَقَ اللّهُ آدمَ وَلا حَواءَ وَلا الجَنَةَ وَلا النّارَ وَلا السَّماءَ وَلا الارضَ»;(9) «اى على! اگر ما نبودیم، خدا نه آدم و نه حوّا را مىآفرید و نه بهشت و نه جهنم را و نه آسمان و نه زمین را».
آیا این خلاف ادب نیست که ما درباره بسیارى از امور ـ که تأثیر چندانى در زندگى ما ندارد ـ آگاهى و اطّلاع داشته باشیم؛ ولى از ولى نعمت خود بىخبر باشیم؟!
امامت، سفارش پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله)
در روایتى از شیعه و سنى آمده است که رسول گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) فرمودند: «اِنّی تارِکُ فیکُمُ الثَقَلَینِ کِتابَ اللّهِ وَ عِتْرتی اَهْلَ بَیتی ما اِنْ تَمَسَکتُم بِهِما لَنْ تَضِلوا بَعدی اَبَداً...».(10)
برابر این فرمایش مسلمین مأمور شدهاند همان گونه که به قرآن متمسک مىشوند، به خاندان پیامبر(صلى الله علیه وآله) و ائمه هدى(علیهم السلام) نیز تمسک جویند تا در مسیر هدایت قرار گیرند. و این ضامن سعادت ابدى آنان است. روشن است که تمسّک به قرآن، بدون فهمیدن محتواى آن معنا ندارد و نیز تمسک به امامان معصوم(علیهم السلام) بدون معرفت و آگاهى به جایگاه رفیع و ویژگى هاى منحصر به فرد آنان ـ که الگوى بشریت اند ـ ممکن نیست. بنابراین از این جهت نیز معرفت و آگاهى به امام زمان(عج) لازم است.
کوتاه سخن اینکه شناخت امام و حجت الهى. چنان مهم است که در روایات فراوان بر آن تأکید و به مسلمین سفارش شده است در این مسیر از خداى بزرگ استمداد کنند و پیوسته از او بخواهند که راه معرفت حجت هاى الهى بر آنان گشوده شود. از امام صادق(علیه السلام) نقل است که بهترین دعا براى دوران غیبت آخرین حجت الهى چنین است:
«اللهم عَرِّفْنى نَفْسَک فَاِنَّک اِنْ لَم تُعَرِّفنى نفسَک لَمْ اَعْرِف نَبِیَّک. اللهم عَرِّفنى رسولک فَاِنَّک ان لم تُعَرِّفنى رسولک لَمْ اَعرف حُجَّتک اللهم عَرِّفنى حجتک فَاِنَّک ان لم تعرفنى حجتک ضللت عن دینى».(11)
درس دوم
بعد اجتماعى
بعد سیاسى
بعد تاریخى
بعد فرهنگى
تعیین استراتژى انتظار
آسیب شناسى و لزوم مقابله با آن
جمع بندى
بعد اجتماعى
بشر از روزى که روى زمین قرار گرفت، پیوسته در آرزوى یک زندگى اجتماعى سعادت بخش بوده و به امید رسیدن چنین روزى قدم بر داشته است. اگر این خواسته تحقق خارجى نداشت، هرگز چنین آرزو و امیدى در نهاد وى نقش نمى بست; همان طور که اگر غذایى نبود، گرسنگى نبود و اگر آبى نبود، تشنگى نبود...
«مهدویت»؛ یعنى، امیدوارى به آینده اى روشن، پیام رهایى بخش به بشر سرخورده و ستم دیده و اینکه روزى یک مرد الهى خواهد آمد و آنچه مردم بدان امید دارند، یقیناً برآورده خواهد کرد.
اعتقاد به وجود مصلح جهانى ـ یا «فوتوریسم»(12) ـ همیشه ما را در عرصههاى مختلف مبارزات اجتماعى حمایت خواهد کرد؛ زیرا اگر واقعاً معتقد به امام زمان(علیه السلام) باشیم، خواهیم دید که همواره یک پشتیبان نیرومندى ما را در کارهاى اجتماعى، یارى مىکند. بدون تردید نتیجه اعتقاد به امام زمان(علیه السلام) این نیست که ما از تمامى کوششهاى اجتماعى دست برداریم و در گوشه اى نشسته و انجام همه کارها را به ظهور امام زمان(علیه السلام) حواله کنیم! اصولا حضرت ولى عصر(علیه السلام) از چنین افراد عاطل و باطلى که صبح مى کنند و به امور مسلمین اهتمام نمیورزند، بیزار است.
و یک فرد مسلمان معتقد، همواره در کوشش و فعالیت است و براى خدا کار مىکند و به زندگى ]فردى و اجتماعى خود خوشبین و امیدوار است و همیشه منتظر تعمیم عدالت و امنیت، بسط عدل و داد، آزادى و برادرى و برابرى و توسعه گزارههاى دینى بر اساس توحید بوده و براى آنها تلاش مىکند.(13)
شخص مسلمان، باور قطعى دارد که تنها نظام اجتماعى عادلانه ـ که به تمام خواستهاى مشروع بشرى پاسخ داده و منصفانهترین قوانین را براى انسان ها آماده کرده است ـ نظام حکومتى اسلام و قانون الهى قرآن است و زیباترین آن در عصر ظهور حضرت ولى عصر(علیه السلام) تحقق خواهد یافت و این، یعنى امید، نشاط و زندگى.
ماربین فیلسوف و مستشرق آلمانى در کتاب خود درباره فوتوریسم شیعه مىگوید: «از جمله مسائل اجتماعى بسیار مهم که همیشه مىتواند موجب امیدوارى و رستگارى باشد[، همانا اعتقاد به وجود حجّت عصر و انتظار ظهور او است. چون معتقدات مذهبى از ملل شرق زمین تا دو قرن دیگر، کاملاً اثرات خود را خواهد بخشید و مىتوان گفت که در این مدت و با این همه جمعیّت و اسباب طبیعى، شیعه پیشرفت محیّرالعقولى نموده و از حیث عده و نیرو و قدرت، مقام اول را حائز خواهد شد. و حتى اگر آثار معتقدات مذهبى از بین برود، شیعه داراى آن سرمایهاى خواهد بود که ماوراى قواى طبیعیه و عارضیه، شوکت و اقتدار و قوت و حکومت خود را در عالم نگه دارد».(14)
بنابراین اعتقاد به وجود مقدس مهدى موعود ـ ارواحنافداه ـ امید را در دلها زنده مىکند. هیچ وقت انسانى که معتقد به این اصل است، ناامید نمىشود؛ چون مىداند یک پایان روشن حتمى وجود دارد... و سعى مىکند که خودش را به آن برساند(15) و از حرکت نمىایستد و در برابر ناملایمات و سختىها تن به شکست نمىدهد. این بزرگ ترین ره آورد اجتماعى براى بشر در پرتو اعتقاد به «مهدویت» است.
شناخت و اعتقاد به امام زمان(عج) مانع از همکارى شخص معتقد، با ستمگران و ظالمان مىشود و در برابر حکومتهاى فاسد تا حد توان پایدارى مىکند؛ چون او منتظر امامى است که هرگز با ظلم و ستم سازش نکرده؛ بلکه براى عدالت گسترى قیام خواهد کرد.
همچنین آن که منتظر مصلح است، در اصلاح خود مىکوشد تا براى جامعه ایمانى عنصرى مفید، مؤثر و کارآمد باشد؛ بلکه براى اصلاح دیگران هم تلاش مىکند. به این شکل اجتماع به سوى خوبىها و ارزشها پیش مىرود. «اجتماع منتظر» جامعهاى هدف دار و ارزشى است و این از برکات شناخت عمیق نسبت به امام است.
بعد سیاسى
مردم پیوسته شاهد شکست مکتبها و حکومتهاى مختلف در صحنه جهانى هستند که بسیارى از آنها از روى فریب و نیرنگ شکل گرفتهاند. سالیان دراز دو ایده غالب ـ کاپیتالیسم نماینده اندیشه لیبرال دموکراسى غرب و کمونیسم نماینده مدّعى دفاع از حقوق کارگر بر اساس اصول دیالکتیک ـ همچون دو درندهاى با سلاحهاى اتمى و... جهان معاصر را تهدید کردند. این تهدیدها آشکارترین دلیل بر عجز و درماندگى برنامهها و ایدههاى این دو مکتب بوده است. این دو تفکّر اگرچه سالیان متمادى بر افکار و اندیشه سیاسى جوامع بشرى تأثیر گذاشته بودند؛ ولى به مرور زمان، یکى از آنها، ناکارآمدى خود را نشان داد و به زبالهدان تاریخ پیوست.
قدرت دوم که در مقابل کمونیسم قرار داشت، سرمست از غرورِ بىرقیب بودن، با نشان دادن چنگالهاى خود به جهان معاصر، خود را تنها ایدئولوژى شایسته براى رهبرى بر نظم نوین جهانى مىداند و سعى دارد به هر شکل ممکن، هر نداى مخالفى را در سینهها خفه کند.
اما این خیالى بیش نیست؛ زیرا مىتوان چالشهاى لیبرال ـ دموکراسى را در جهان به راحتى مشاهده کرد. این مکتب نه تنها بشر را به ساحل نجات نرسانده؛ بلکه او را در گردابى از بحرانهاى معرفتى، اخلاقى، روانى، تکنولوژى و... گرفتار کرده است که همه اینها نشان از شکست حتمى و نزدیک این امپراتورى بزرگ دارد.
حال تکلیف این بشر وامانده و سرگشته از ناکامىها و شعارهاى بىعمل و نظارهگر شکستها و سرابها چیست؟
بشر امروزى با تجربه گذشته، عطش یک طرح و نگاه جدید به جهان هستى دارد و چیزى نمىتواند آن را سیراب کند، مگر طرح «مدینه فاضله مهدوى». نظریه «مهدویت»، یک نظریه جهانى است نه منطقهاى و این اندیشه نوین براى جهان و اداره آن برنامه و طرح بنیادین و کارساز دارد.
دنیا نیز تشنه چنین طرحى است؛ از این رو معتقدیم تنها برنامهاى که مىتواند پاسخگوى بشر معاصر باشد، اندیشه مهدوى است. چون مهدویت در عرصه حکومتى داراى اهداف بلند، متعالى و ارزشى است.
روشن است که اهداف حکومت امام زمان(علیه السلام)، مىتواند به عنوان اهداف راهبردى و کلان حکومت دینى مطرح شود. کسانى که در این عصر ادعاى حکومت دینى دارند، باید همه مسائل حکومتىشان را به آرمانهاى امام زمان(علیه السلام) نزدیک کنند و سیره آن حضرت را در ابعاد مختلف سیاسى، اجتماعى، فرهنگى، قضایى... در برنامه هاى کلان خود مورد نظر قرار دهند.
اگر مهدویت به خوبى تبیین شود، حرکتهاى اصلاحى در سراسر جهان به بهترین شکل روح و حیات مىگیرد؛ چنان که انقلاب اسلامى ایران به عنوان زمینه و بستر مناسب، براى انقلاب بزرگ مهدى(علیه السلام) شکل گرفت.
بعد تاریخى
«مهدویت» در راستاى مسأله امامت و در امتداد نبوت و خاتمیت است؛ از این رو در مرحلهاى حساس از تاریخ آغاز شده و تا امروز ادامه یافته است و تا آخرین لحظه حیات دنیوى بشر نیز باقى خواهد بود. بنابراین چگونگى «امامت» از امام على(علیه السلام) تا ولى عصر(علیه السلام) و عکس العمل مسلمانان درباره امامت (به طور عام) و مهدویت (به طور خاص) و نیز حوادث تاریخى در این زمینه، مىتواند از موضوعات مهم و حساس تاریخ اسلام به شمار آید.
مسأله مهدویت در طول تاریخ مطرح بوده است، روایات شیعه و سنى مملو از بشارات پیامبر گرامى به آمدن حضرت مهدى(عج) بوده است.(16)
موعود باورى اسلامى یا «مهدویت» نقش مؤثرى در ایجاد جریانات دینى ـ سیاسى در تاریخ اسلام ایفا کرده است. پنج یا شش(17) نهضت متکى به اندیشه «مهدویت» را ـ که به توفیقاتى در صحنه سیاسى و اجتماعى دست یافتهاند ـ مىتوان از این میان برشمرد. این چند جریان توانستند با اتکاء به گستردگى اعتقاد به آمدن «مهدى» به عنوان درهم کوبنده بساط ظالمان و ریاکاران حاکم، تودهها را همراه خود کنند و به مقاصد سیاسى خود دست یابند.
پیدایى و رشد این جریانها ـ در طول تاریخ اسلام ـ صرف نظر از راستى یا کژى آنها ـ بیانگر اصالت و ریشهدارى اندیشه مهدویت در نزد مسلمانان است.
بعد فرهنگى
در این قسمت وظیفه مسلمانان براى زمینه سازى و گسترش فرهنگ مهدویت و جلوگیرى از انحراف،... بیان مى شود و کار فرهنگى در عرصه مهدویت در چند محور ترسیم مىگردد:
تعیین استراتژى انتظار
«استراتژى»؛ یعنى، «هنر توزیع و به کارگیرى همه افراد و امکانات موجود براى نیل به هدفى کلان». این تعریف مسائل گوناگونى را در بر مىگیرد؛ از ساده ترین مسائل امنیتى گرفته تا تحقّق یک امپراتورى و حکومت پکپارچه جهانى. در طراحى استراتژى کلان براى مهدویت، باید به سه نکته مهم توجّه کرد:
1. نظر به «آینده» از جایگاهى مهم برخوردار است؛ زیرا مقصد همه را در نحوه بودن و زیستن در هیئت فردى و جمعى معلوم مىسازد. بسیارى از نابه سامانىها و آشفتگىهاى ملّتها، ناشى از گنگ و مبهم بودن همین موضوع است. وقتى آینده و مقصد نامعلوم باشد، بسیج و سازماندهى هیچ نیرویى امکان پذیر نیست.
2. تعیین «نقطه مطلوب و مفروض» در دور دست که اولین گام واقعى در تدوین استراتژى است.
3. هرگونه طرح و برنامه «منفعلانه» در تدوین استراتژى، ممنوع است. باید در تدوین «استراتژى انتظار» فعّال برخورد کرد؛ فعال بودن برنامهها و طرحها با مبانى اعتقادى ما در مهدویت سازگارى دارد و به هیچ وجه با طرحهاى منفعلانه و غیرفعال نمىسازد.
پس براى رسیدن به چنین استراتژى لازم است، سه اصل را همیشه مدّ نظر داشت:
الف. شناسایى وضع موجود انسان معاصر،
ب. ترسیم وضع مطلوب،
ج. ترسیم نحوه سیر از وضع موجود به وضع مطلوب (آینده نگرى).(18)
آسیب شناسى و لزوم مقابله با آن
اعتقاد به «مهدویت»، پیامدهاى مثبتى براى بشر دارد؛ زیرا ایمان به امام زمان(علیه السلام) مانع از تسلیم شدن است. ملت هاى با ایمان که حضور آن حضرت را در میان خود احساس مىکنند، از حضورش امید و نشاط مى گیرند و براى مجد و عظمت اسلام، مبارزه و مجاهدت مىکنند.
حال کسانى که منافعشان به خطر مى افتد چه مى کنند؟ آیا ساکت مى نشینند تا همه بافته هاى آنان به راحتى رشته شود؟ قطعاً چنین نخواهند کرد؛ بلکه با روشهاى مختلف، به مبارزه با افکار و اندیشههاى موعود گرایى و مهدویت مىپردازند.(19)
بنابراین با شناخت دشمن و آسیبشناسى به موقع، مى توان دشمن را در اجراى طرحها و برنامههایش ناکام گذاشت. البته مهدویت از زوایا و ابعاد دیگر نیز قابل بررسى است که به آنها پرداخته نشد.
جمع بندى
هر یک از ابعاد «مهدویت»، در علوم مختلف مورد بحث قرار مىگیرد: بعد اعتقادى آن در علم کلام، بعد سیاسى آن در علومى مانند فلسفه سیاست و جامعهشناسى، بعد اجتماعى از دیدگاه جامعه شناختى و بعد تاریخى آن در مسائل تاریخ اسلام مورد بحث قرار مىگیرد.
ابعاد سیاسى، اجتماعى و تاریخى مهدویّت اختصاص به علماى اسلام ندارد و مبتنى بر داشتن باور اسلامى نیست؛ ولى بحث اعتقادى درباره آن، مبتنى بر ایمان اسلامى و مخصوص متکلمان اسلامى است. البته اگر کسى کلام اسلامى را از جنبه تاریخى مطالعه کند، در این صورت بحثى پیرامون دینى خواهد بود.(20)
---------------------------
1. ر.ک: شیخ کلینى، کافى، ج 8، ص 247، ح 347.
2. براى بررسى اوصاف الهى در قرآن ر.ک: فهرست موضوعى «تفسیر نمونه» براى نگاه به روایات ر.ک: «میزان الحکمه» ذیل کلمه «اللّه».
3. شیخ صدوق، علل الشرایع، ج 1، ص 9، ح 1.
4. همان.
5. شیخ صدوق، کمال الدینوتمام النعمة، ج 2، ص 409، ح 9 و قریب به این مضمون ر.ک: صحیح بخارى، ج 5، ص 13; صحیح مسلم، ج 6، ص 21 و 22; ابن ابى الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 9، ص 155; مسند ابى داود، ص 259; حلیة الاولیاء، ج 3، ص 244; مستدرک حاکم، ج 1، ص 77; ینابیع المودة، ص 117.
6. کافى، ج 1، باب نوادر، ص 143، ح 4.
7. مفاتیح الجنان، دعاى عدیله.
8. شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج 2، ص 615، ح 3213.
9. علل الشرایع، ج 1، ص 5، ح 1; کمال الدین و تمام النعمة، ج 1، ص 254، ح 4.
10. ر.ک: کمال الدینوتمام النعمة، ج 1، ص 279; عیون اخبارالرضا(علیه السلام)، ج 2، ص 62; امالى طوسى، ص 161 و...
11. کافى، ج 1، ص 337، ح 5.
12. «Futurism» یعنى اعتقاد به دوره آخرالزمان و انتظار ظهور منجى و مصلح جهانى بزرگ. براى بیشتر ر.ک: سید هادى خسروشاهى، مصلح جهانى و مهدى موعود از دیدگاه اهل سنت، ص 55.
13. سید هادى خسروشاهى،مصلح جهانى و مهدى موعود از دیدگاه اهل سنت، ص 76،
14. سید هادى خسرو شاهى، مصلح جهانى و مهدى موعود از دیدگاه اهل سنت، ص 77 به نقل از رولیسیون بزرگ یا سیاست الحسینیه، فصل 7، صص 49 و 50 تحت عنوان: فلسفه مذهب شیعه.
15. مقام معظم رهبرى (رسالت 26/9/76).
16. ر.ک: سنن ابى داود، ج 4، ص 107، ح 4285; سنن ابن ماجه، ج 2، ص 1366، ح 4083 و...
17. مثل، فاطمیان، موحدان، مهدى سودانى،...
18. استراتژى انتظار، اسماعیل شفیعى سروستانى، ج 1و2.
19. فصلنامه انتظار، ش 5، ص 276-271.
20. ربانى گلپایگانى، على; عقاید استدلالى، ج 2، ص 98.