آمارهای متفاوتی از سرانه مطالعه در کشور منتشر میشود که تقریبا میتوان گفت هیچ کدام قابل اعتماد نیست. سرانه مطالعه یعنی اینکه هر نفر به طور میانگین در روز چقدر کتاب میخواند. برای به دست آوردن این عدد، زمان کتاب خواندن همه افراد یک جامعه را با هم جمع میکنند و تقسیم میکنند به تعدادشان. همه کشورهای دنیا، هر سال یارانه مطالعهشان را حساب میکنند و از روی این عدد میفهمند که وضعیت کتاب و کتاب خوانی در کشورشان چطور بوده است. اما ماجرای این عدد در کشور ما کمی پیچیده شده و هر مسؤولی یک عدد متفاوت را اعلام میکند. به نمونههای زیر دقت کنید:
رئیس نهاد کتابخانههای عمومی سراسر کشور در سال 90 گفت: سرانه مطالعه کتاب در سال 89 به 18 دقیقه و 47 ثانیه در روز ارتقاء یافت. وی در ادامه نسبت به آمارهای دو دقیقهای برای این میزان واکنش نشان داده و گفته بود: این آمار مربوط به 37 سال گذشته بوده است.
از سوی دیگر مدیرکل دفتر برنامهریزی و مطالعات فرهنگی و کتابخوانی این میزان را 120 دقیقه اعلام کرد و همچنین آمارهای ضد و نقیض دیگری که از مجموع این اعداد و ارقام میتوان به این نتیجه رسید که روال مشخصی برای محاسبه این عدد لااقل تا امروز وجود نداشته است. اما آیا واقعاً وضعیت مطالعه ما در وضعیت مطلوبی قرار دارد. بهتر است فارغ از این آمارها یک محاسبه سر انگشتی که توسط سایت ایلنا در چند ماه گذشته صورت پذیرفته است منعکس نماییم:
"فرض را میگذاریم که سرانه مطالعه کتاب طبق آخرین آمارها که تغییری هم نداشته، برای سال 92، حداقل 18 دقیقه (و نه 18 دقیقه و 47 ثانیه) باشد. اینکه در نیمهی سال 92 هستیم و نمیشود آمارها را برای 6 ماه نیامده تعمیم داد را نیز نادیده میگیرم. با این حساب اگر هر ایرانی 18 دقیقه از وقت روزانهاش را به مطالعه کتاب اختصاص دهد، با ضرب کردن این رقم در روزهای سال (365 روز) به این نتیجه میرسیم که هر ایرانی در سال 6 هزار و 570 دقیقه کتاب میخواند.
اگر این عدد را در جمعیت ایران (75 میلیون نفر به صورت تقریبی) ضرب کنیم، به عدد 492 میلیارد و 750 میلیون دقیقه میرسیم که جمع دقایق مطالعه در کل کشور و از سوی تمامی مردم است! که رقم قابل توجهیست. در ادامه اگر فرض کنیم میانگین تعداد صفحات کتابها، 100 صفحه باشد و برای مطالعهی هر صفحه به صورت میانگین 5 دقیقه زمان لازم باشد (برای هر کتاب 500 دقیقه) با تقسیم جمع دقایق مطالعه کتاب در کشور به رقم 985 میلیون و 500 هزار میرسیم که معنایش این است که در کشور ما، سالانه (حداقل در یکی دو سال اخیر) 985 میلیون و 500 هزار خوانش بر کتاب (چه هر کتاب توسط یک مخاطب خوانده شود و چه بیشتر) صورت میگیرد.
حالا اگر این تعداد خوانش را بر تعداد جمعیت کشور تقسیم کنیم، به عدد 13.14 میرسیم که به این معناست که هر ایرانی در طول یکسال، به صورت میانگین بیش از 13 جلد کتاب میخواند! این رقم، آخرین رقم احتسابی در این گزارش بود.
نتیجه گیری به عهدهی مخاطب؛ که میتواند حداقل با بررسی افرادی که میشناسد(چه در خانواده، چه در فامیل و چه در محل کار و...) درباره عادات مطالعهی آنها اطلاع داشته باشد و در مورد آمار سرانهی مطالعهی کتاب نظر بدهد! البته یادمان نرود که آمارها بر کل جمعیت بسته شده؛ در حالی که جمعیتی که از آنها انتظار مطالعه میرود، به مراتب پایینتر از 75 میلیون است. یعنی جمعیتی که امکان و بضاعت کتابخوانی را در جامعه دارند، میبایست جور آنها که امکان و بضاعتش را به هر دلیل ندارند، بکشند؛ یعنی کتابخوانها به مراتب بیشتر از 13 جلد کتاب در سال بخوانند تا آمار 18 دقیقه کتاب به عنوان سرانه مطالعه در سال، محقق شود"
از مجموع آمارهای به دست آمده متاسفانه، حال عمومی سرانه مطالعه نباید خیلی خوب باشد. هر چند با آمارهای بزک کرده بخواهیم دلمان را خوش کنیم. از چند جنبه این موضوع قابل بررسی است که در ادامه به تفکیک مطرح خواهد شد:
1- استفاده از فضای مجازی و گذرندن زمان زیادی از عمردر این محیط به موضوعی عادی تبدیل شده است. تا جائیکه حتی دیگر روزنامه ها جای خود را به سایت های خبری داده اند و صفحات روزنامه نیز به صورت دیجیتالی بیشتر ورق می خورند. البته جایگاه روزنامه ها کماکان محفوظ است. همین اتفاقات می تواند یکی از علل کاهش میزان مطالعه باشد. همچنین است موضوعات دیگری همچون راحت طلبی و استفاده بیش از حد از نرم افزارها و بازی های غیر سودمند که نه تنها فرصتی برای مطالعه باقی نمی گذارد بلکه به مرور زمان به تغییر ذائقه مردم نیز کمک نموده است.
2- فرصت های مطالعه در کشور اگر بررسی شود می توانیم خودمان بهره کافی ببریم. رویکرد اصلاح از درون کمک بسیاری به این معضل خواهد کرد. منتظر اصلاح یا اتفاقاتی از قبیل تاسیس کتابخانه و برگزاری مسابقه و اهداء جایزه یا حتی برگزاری نمایشگاههای کتاب از سوی دولت و مسئولین نباشیم. هر شهروند با همان انگیزه ای که خود در حال تکاپو در بخش های مختلف زندگی است باید گوشه نگاهی هم به منحنی گمنام سرانه مطالعه داشته باشد و حتی اگر شده به اندازهی یک صفحه کتاب، به رشد این منحنی کمک کند. فرصت هایی که به راحتی در عمر از دست میدهیم را جدی بگیریم. سفرهای بیاندازه شهروندان در مترو و وسائل نقلیه عمومی دیگر، زمان مناسبی برای مطالعه است. زمانی که عموما در کشوربا کمال تاسف صرف مرور کردن پیامکها، بازیها و بلوتوث بازیهایی میشود که در بیشتر اوقات نام دیگری جز اتلاف وقت برازنده آن نیست. ضمنا با توجه به اینکه عموما این فرصتها در وسائل نقلیه عمومی ایجاد میشود، شهروندان باعث کاهش آلودگی هوا و استفاده از وسائل نقلیه عمومی نیز خواهند شد و این یعنی یک تیر و دو نشان.
3- توجه به فوائد مطالعه در کشور می تواند نیروی محرکی برای مطالعه بیشتر و روی خوش نشان دادن به یار مهربان باشد. جامعه ای را در نظر بگیرید که میزان سرانه مطالعه اش هر چقدر باشد حداقل دوبرابر شود. آیا می توان گفت چنین جامعه ای با جامعه قبل برابر است؟ سطح دانش عمومی، اطلاع از الگوهای دینی و اسلامی، الگوهای تربیتی کودکان و نوجوانان، پیشرفت تحصیلی ، میزان خلاقیت در اقشار مختلف جامعه و افزایش تجربیات در مواجهه با مشکلات و معضلات مختلف جامعه می تواند تنها بخشی از خوب شدن هایی باشد که اتفاق خواهد افتاد و در نهایت جامعه ای خواهیم داشت که رو به سوی بهبود اوضاع حرکت کرده است. اما بدانیم تا حرکت نکنیم اتفاقی نخواهد افتاد. باید فارغ از آمارهای متفاوت کشوری وضعیت مطالعهمان را که هم به سود خودمان و هم جامعه است رو به جلو اصلاح کنیم.