وانفسای غریبی است. آسمان صحنه کنونی «میدان سیاست» بسیار عبارآلود مینمایاند. از یکسو افکار عمومی و به ویژه خانواده مظلوم مرزبانان ربوده شده ایرانی همچنان دستان را سایهسار چشمان خود قرار داده و دور دست را به انتظار نشستهاند تا شاید با مشاهده تصویری در آنسوی جادهها «لبخند» را به میهمانی ببرند.
در آن سوی میدان نیز جبهه دشمن به انحای مختلف، تاکتیکهای برآمده از متن اتاقهای متنوع فکر مشترک آمریکایی – صهیونیستی در برابر «ایران هستهای» را تمرین میکند، زیادهگوییها نشان از آن دارد که دشمن تمام قد صفآرایی کرده و برای عقبراندن ایران اسلامی از حقوق مشروع و مسلم بینالمللی خود تکاپو میکند.
به راستی وضعیت کنونی«دیپلماسی خارجی ایران اسلامی» آنگونه بوده که رضایت مطلوب افکار عمومی را برانگیزاند؟
اگرچه دیپلماسی ایران اسلامی در عرصه سیاست بینالملل برگرفته از فرمایشات رهبر معظم انقلاب اسلامی حول محور «عزت، حکمت و مصلحت» تعریف میشود اما گویی در فضای کنونی تنها باید به «مصلحت» برآمده از تفکرات جریانی خاص تن داد و بس!
به گزینه دیگر،آنسوی میدان، دشمن غدار، مکار و حیلهگر سناریوهای مختلفی را در رویارویی با «ایران مقتدر هستهای» طراحی کرده و براساس قاعده و نظم خاصی آنها را اجرایی میکند. بازخوانی نمونههایی از این دست واقعیت صحنه پیشرو را آشکارتر میکند:
1) پایگاه اطلاعرسانی اتحادیه اروپا خبری را روی خروجی خود قرار داده که کمیته روابط خارجی اتحادیه اروپا قطعنامهای در قبال ایران را تصویب و برای تأیید نهایی به صحن پارلمان اروپایی ارائه کرده است.
ادعاهای منتشره در سند ارائه شده از سوی این کمیته بسیار قابل تامل است که تنها به دو نکته مهمتر آن اشاره میشود نخست اینکه کمیته مذکور در حرکتی مداخله جویانه و جسارتآمیز مدعی است که انتخابات ریاست جمهوری ایران بر اساس استانداردهای اتحادیه اروپا برگزار نشده است!
دیگر این که در این سند همچنین ادعا شده است: وضع حقوق بشر در ایران همچنان با نقض نظاممند حقوق اولیه ادامه دارد، و ایران همچنان با نهادهای حقوق بشری سازمان ملل همکاری نمیکند. (مشاهده خبر)
2) تنها به فاصله گذشت ساعاتی از انتشار این خبر،خبر دیگری بر روی خروجی رسانههای غربی قرار گرفت که به تازگی بهموجب حکم یک قاضی فدرال آمریکا، ساختمان اداری "میدتاون" نیویورک با قیمت تقریبی 500 میلیون دلار که محل استقرار تعدادی از شرکتهای ایرانی بود مصادره شده و از عواید حاصل از فروش آن بخشی از غرامت کسانی که "قربانیان تروریسم" خوانده شدهاند، پرداخت خواهد شد. (مشاهده خبر)
3) پایگاه اطلاعرسانی وزارت دفاع آمریکا؛ از دیدار ژنرال "مارتین دمپسی" رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا با "بنی گانتز" همتای اسرائیلی خود در اورشلیم خبر داده است. وی در مورد توقف برنامه هستهای ایران مدعی شد: رئیس جمهوری باراک اوباما تصریح کرده است که اجازه نخواهد داد ایران به سلاح هستهای دست یابد. "نقش من بهعنوان یک مقام ارشد نظامی اطمینان از این موضوع است که گزینه نظامی را در اختیار وی (اوباما) قرار دهیم تا در صورت لزوم برای تحقق تعهداتش (از آن) استفاده کند و ما آن را انجام خواهیم داد". (مشاهده خبر)
این سه خبر که ساعاتی پیش بر روی خروجی رسانههای متعدد قرار گرفته است تنها نمونهای از رفتار و گفتار جسارتآمیز دشمن در برابر «ایران هستهای» است.
اما در این سوی اتفاقی را شاهد نبودهایم. گویی دیپلماسی فعال خارجی ایران نیز به تعطیلات نوروزی رفته است.
به راستی در برابر اینگونه زیادهگوییها چه تحرکی را باید نشان داد. سئوال دیگر این که اصلا با مشاهده اینگونه رفتار و گفتار، مدیران اجرایی دستگاه دیپلماسی خارجی نیازی به تحرک را احساس میکنند یا همچنان باید دنبالهرو استراتژی موسوم به استراتژی «لبخند» بود؟
این سئوال از این منظر مطرح است که جناب آقای ظریف به عنوان سکاندار دیپلماسی خارجی ایران در گفتوگویی با روزنامه اطلاعات چاپ تهران، بخشی از تفکرات خود را نیز بروز میدهد: «اعلام موضع هنر مذاکره نیست؛ هنر این است که موضوعات بهشکلی طراحی و بیان شود که طرف مذاکره، منافع خود را در آن ببیند که این یک اصل کلی است.» (مشاهده خبر)
بنابراین با این دیدگاه سئوال اساسی این است که چرا دشمن در برابر «ایران هستهای» این گونه از شیوههای متعدد و متنوع تهدید و تطمیع استفاده میکند مگر نه این که به باور جناب آقای ظریف «اعلام موضع هنر مذاکره نیست»؟ پس قیل و قال دشمن در میدان گفتوگو و مذاکره برای چیست؟ آیا باید اینگونه تصور کنیم که دشمن هنر مذاکره را نمیداند؟!
تنها مروری اجمالی بر آنچه تاکنون و در پی برگزاری نشستهایی با گروه موسوم به 1+5 صورت گرفته گواه این واقعیت است که غرب و آمریکا آنچه را خود میپسندند، فریاد میکنند و کمترین واکنش و اهمیتی به «مذاکره» به مفهوم ماهو به مذاکره نشان نمیدهند.
دراین باره میتوان مصادیق فراوانی ارائه کرد اما تنها نحوه آزاد سازی پولهای بلوکه شده ایران و نحوه چگونگی تعاملات اقتصادی میان ایران و غرب بهترین مصادیق این واقعیت کتمانناپذیر است.
باید مدیران اجرایی دستگاه دیپلماسی ایران اسلامی – هستهای این واقعیت را در ذهن خود مرور کنند که غرب و در راس آن آمریکا در نهایت سواستفاده از استراتژی «لبخند» برآمدهاند و آنگونه در برابر ایران صفآرایی کردهاند که میزان حقد و کینه آنان به راحتی قابل رویت است.
حال سوال این است که آیا باید در فعل و انفعالات صحنه پیشروی، همچنان بر مدار این استراتژی حرکت کرد؟ آیا مدیران اجرایی دیپلماسی خارجی ایران نیازی به تغییر در این استراتژی را احساس نمیکنند؟
سوگمندانه باید نوشت که در ورای استراتژی «لبخند» تاکتیک دیگری را البته برای منتقدان درونی شاهد بودهایم. به راستی چرا در برابر اطلاعرسانیهای منتقدان عملکرد کنونی دستگاه دیپلماسی واکنش شدید صورت میگیرد؟ تابلوهای پیامرسان «صداقت آمریکایی» با فشار کدام افراد یا جریان جمعآوری شد؟ کدام افراد یا جریانها دستور توقف جشنواره افق نو – که مستند سازان منصف آمریکایی در آن حضور داشتند- را صادر کرد؟
بر هیچ متعهد منصفی پوشیده نیست که در این میدان که حریف تنها زبان زور میفهمد و سعی دارد بر طبل زورگویی خود بکوبد. باید محکم و قاطعتر از گذشته سخن گفت. زورگویان تنها زبان زور میفهمند و ایران اسلامی نشان داده که «قدرتمندتر» از گذشته تمامی معادلات سیاسی- اقتصادی جهان را برهم زده است. تنها کافی است یک بار «اخم» کنید.