به گزارش فرهنگ نیوز ، در روزهای اخیر شاهد چند حادثهی اسیدپاشی در اصفهان بوده ایم که اینک با موج سواری روانی و رسانه ای حول آن می توان گفت به «پروژه اسیدپاشی» تبدیل شده است. مطالعه تطبیقی تاریخ می تواند به بخشی از ابهامات این موضوع کمک کند. در سال 1378، تجدیدنظرطلبان، طرح مجلس در مورد اصلاح قانون مطبوعات و نیروهای معتقد به گفتمان امام و رهبری را مهمترین مانع پروژه توسعه سیاسی خود می دیدند و اکنون نیز، عده ای طرح حمایت از آمران به معروف و جبهه جوانان مومن انقلاب را مانعی جدی بر سر راه پروژه ی تغییر هویت و سیرت انقلاب اسلامی تصور کرده و با همزمانی این پروژه مشکوک به دنبال از دستور خارج کردن طرح و منفعل کردن جبهه مومن انقلاب هستند. بر این مبنا در این مقاله کوشیده خواهد شد ابعاد ناپیدای سناریوسازی حول این پروژه مورد بررسی قرار گیرد.
چندی پیش چند واقعه مشکوک اسیدپاشی به صورت سریالی در اصفهان رخ می دهد و با موج سواری رسانه های ضدانقلاب و انتشار شایعات بی مبنا پیرامون این مسئله به تدریج پروژه روانی اسیدپاشی شکل می گیرد. فضاسازی رسانه های گوناگون به گونه ای هم افزا، بر غبارآلود کردن فضا دامن میزند.
روزنامه آمریکایی نیویورک تایمز مدعی می شود: «کار حمله با اسید بخشی از یک بسیج در حمایت از مقررات جدیدی است که هدفش مجازات زنان بدحجاب است.» (1)
بی بیسی فارسی نیز با پیوند دادن این چند حادثه به موضوع حجاب تلاش می کند مقصر را نیروهای ارزشی جلوه دهد: «قربانی این سوء قصدها، زنانی هستند که پوشش آنها کمتر از چیزی است که مقامهای حکومتی تأیید می کنند. در ماهای اخیر محافظه کاران بر لزوم تشدید فشارها در این باره بر شهروندان تأکید کرده اند. آن ها دولت حسن روحانی را متهم می کنند که در این باره سهل انگاری می کند.».(2)
نکته ی قابل تأمل سناریوی اخیر، همزمانی کاملاً بحث برانگیز این سلسله حوادث با بررسی طرح حمایت از آمرین به معروف و ناهیان از منکر در مجلس شورای اسلامی است. درست در زمانی که در مجلس شورای اسلامی طرحی با هدف حمایت از امر به معروف و نهی از منکر در حال تصویب قانونی است. چند حادثه و فضاسازی رسانه ای بر روی آن در شبکه های ماهواره ای، رسانه های اجتماعی و روزنامه های زنجیره ای، آن را به پروژه ای علیه جریان مؤمن و انقلابی و یک فریضهی شرعی تبدیل میکند.
در همین ایام، تجمعی در اصفهان در اعتراض به اسیدپاشی ها برگزار میگردد که شعارهای هنجارشکنانه ی سر داده شده در آن، نشان از پیچیدگی ماجرا دارد. طرح شعارهایی با موضوع مرتبط دانستن این حوادث با نیروهای ارزشی و بسیجی و فریضه ی امر به معروف و نهی از منکر نشان از آن دارد که هدف این مرحله از سناریو بردن انگشت اتهام به سمت نیروهای انقلابی و ارزشی و متوقف کردن طرح حمایت از آمرین به معروف است.
جالب اینجاست در این تجمع، مردی زن نما که تلاش میکرد با پوشش زنانه به تحریک جمعیت به اعتراض بپردازد، بازداشت گردید و از وی ادوات جاسوسی نیز به دست آمد.
رصد فضای مجازی و رسانه ای نشان می دهد ماجرا به همین جا ختم نشده و جریانی که به دنبال ماهیگیری از این آب گلآلود است، به دنبال مراحلی دیگر از این سناریو، همچون فراخوان های مجدد در سراسر کشور و جریان سازی و موج سواری گسترده تر است.
سناریوی تکراری:
در این میان شباهت هایی میان آنچه که در چندروز گذشته در ورای سناریوی اسیدپاشی روی داده است با حوادث سالهای 1377 تا 1379 مشاهده می شود. لذا برای رمزگشایی از سناریوی اخیر اسیدپاشی، به نظر می رسد باید مروری و بازخوانی هرچند کوتاه بر روند آن سال ها داشته باشیم.
از روزهای پایانی سال 1376 با گسترش مطبوعات زنجیره ای و اجرایی شدن تئوری فشار از پایین، روند لیبرالیزه کردن جامعه شتاب بیشتری یافت. هواخواهان لیبرالیسم با القای تردید در باورهای مذهبی، نفی باورها و مقدسات دینی، نفی عصمت و ولایت امام معصوم و ... توسعه ی فضای لیبرالی و تغییر از بالا را به انتظار نشسته بودند. آنان که گمان میکردند این اقداماتشان موجب جدایی مردم از افراد و جریانهای معتقد به نظام اسلامی شده است، خط تردید و کاهش مشارکت مردم در انتخابات سومین دوره مجلس خبرگان را مورد توجه قرار دادند و تأکید کردند: «باید کاری کنیم که[ بیشتر از] هفت میلیون رأی از صندوقها بیرون نیاید.» دلیل این کار آنها این بود که از این طریق بتوانند با مستمسک قرار دادن مشارکت کم مردم در انتخابات خبرگان، اسلامی بودن نظام و بخشهای برآمده از آن را فاقد پشتوانه و مقبولیت مردمی نشان داده، با تبلیغات روانی و فشار از پایین، ضرورت سکولاریزه شدن نظام و انجام رفراندوم را پی بگیرند.
اما با وجود تبلیغات سنگین جریانهای تجدید نظر طلب، انتخابات سومین دوره مجلس خبرگان با شرکت بسیار باشکوه مردم برگزار شد و طرح بی اعتبار سازی نظام دینی با شکست مواجه گردید به طوری که سعید حجاریان از این شکست به «ریزش در جبهه دوم خرداد» تعبیر نمود. حضور گستردهی مردم در انتخابات خبرگان (دورهی سوم) و رأی آنها به افراد انقلابی، تجدید نظر طلبان را با این نگرانی روبرو ساخت که ممکن است این فرآیند در انتخابات بعدی نیز تکرار شود در نتیجه از این مقطع به بعد آنها مجموعه پروژه های مشروعیت قهقرایی را که رهاوردی جز تضعیف و بی اعتبار ساختن نظام دینی و تخریب پایگاه اجتماعی جریانهای ارزشی و رویگردانی مردم از حاکمیت را نداشت با جدیت بیشتری دنبال نمودند.
پروژه مشروعیت قهقرایی عبارت بود از: «به صفر نردیک کردن اعتبار مسئولان نظام و ارزشهای آن و اعتماد عمومی به نظام و نهادهای آن از طریق سناریوهای پیچیده جنگ روانی و مدیریت ادراک و برداشت جامعه توسط رسانه های زنجیره ای»
در همان ایام یکی از عناصر تجدیدنظرطلب که در رأس یکی از وزارتخانه حساس کشور قرار گرفته بود، در این خصوص گفت: «ما به دلیل شرایط خاص اجتماعی، تصمیم گرفتیم برای پیروزی بر رقیب، بحث جناحی و خط کشی جناحی را به شکل جدی تعقیب کنیم و واقعاً جامعه را به قرمز و آبی تقسیم کنیم و زمینه حذف آنان را برای همیشه فراهم نماییم.» (3)
یکی دیگر از تجدیدنظرطلبان اهداف عملیات مشروعیت قهقرایی را چنین تشریح میکند: « بعد از دوم خرداد، ثابت شد که نیروهای نظامی و انتظامی به عنوان سدی رخنه ناپذیر هستند و مانع اهداف ما میباشند. قوه قضائیه و اطلاعات نیز یک مانع عمده میباشند. صدا و سیما هم با توجه به اینکه حدود نود درصد مردم از طریق آنها تغذیه میشوند و حدود ده درصد از مطبوعات، لذا بدون داشتن این رسانه، نمیتوانیم کاری موثر داشته باشیم. اگر دور بعدی ما بخواهیم آقای خاتمی را انتخاب کنیم یا اگر ایشان نتوانند اهداف ما را تأمین نمایند و ما بخواهیم شخص دیگری را روی کار بیاوریم، باید به این دستگاهها دست یابیم و اگر بخواهیم این کار انجام شود باید جوی درست کنیم که مسئولین این مراکز برای حفظ نظام به عنوان تکلیف کناره گیری کنند و ما در این میان از فرصت جابجایی و تعویض مسئولین استفاده کرده و کار نفوذ در این دستگاهها را انجام دهیم.» (4)
بر همین اساس، اولین پروژه از سلسله پروژه های مشروعیت قهقرایی در سیزدهم شهریور 1377 به اجرا در آمد. در این تاریخ آقایان عبدا... نوری – وزیر کشور – و عطاء ا... مهاجرانی – وزیر ارشاد- که به خاطر عملکردشان در این دو وزارتخانه به شدت مورد انتقاد قرار داشتند ضمن شرکت در نماز جمعه و حضور در محلی که معمولاً نیروهای رزمنده، استقرار داشتند، هنگام اقامهی نماز جمعه، به خواندن نماز به صورت فرادی پرداختند، این اقدام آنها همراه با جوسازی و غائله آفرینی عوامل نفوذی موجب به وجود آمدن درگیری شد و درست از فردای آن، روزنامهها با مستمسک قرار دادن این واقعه، جامعه را به آبی و قرمز، خشونت طلب و اصلاح طلب و ... تقسیم بندی نمودند، از این تاریخ به بعد کنفرانسها و برنامههایی با موضوعاتی نظیر نفی خشونت، ریشههای خشونت طلبی در تاریخ و ... به صورت هماهنگ و برنامه ریزی شده برگزار گردید و هراز گاهی هم از سوی برخی تشکلهای دانشجویی یا نهادهای ظاهراً مردمی، نامهها یا بیانیههایی در نفی خشونتطلبی صادر میگردید تا به این طریق دوقطبی خشونت طلبان و اصلاح طلبان، در جامعه باز تولید شده و عمق یابد. وقوع قتلهای زنجیرهای، کوی دانشگاه و ... را نیز، باید در قالب اجرای پروژهی مشروعیت قهقرایی بررسی و تفسیر نمود.
بهترین دلیل بر این مدعی را میتوان سخنان استراتژیست جریان تجدید نظر طلب دانست که پیش از وقایع کوی دانشگاه اظهار داشته بود: « باید در گامهای بعدی به سراغ مدیریت سپاه، نیروی انتظامی و صدا و سیما برویم.... ساختارهای فعلی این دو نیرو آن ها را به مانعی بر سر راه توسعه سیاسی تبدیل کرده است.»(5)
در پروژه قتلهای زنجیرهای، با رخنه ایجاد شده در دستگاه امنیتی کشور، خلأی در چتر امنیتی ایجاد شد و جریان اپوزیسیون و ضدانقلاب با خروج از این چتر، عملاً موفق به احیای دوبارهی خود شد.
در پروژهی توسعه سیاسی تجدیدنظرطلبان، بار اصلی این مدل بر دوش روزنامههای زنجیرهای نهاده شده بود. در مقابل این سناریو، مجلس پنجم با هدف نظارت دقیقتر بر فعالیت رسانهای و جلوگیری از ساختارشکنی این جریان طرح اصلاح قانون مطبوعات را در دستور کار قرار داد. تجدیدنظرطلبان که با وجود قانون جدید، مانع بزرگی بر سر راه پیاده سازی سناریوی خود مشاهده میکردند، تلاش کردند با پیوند زدن قانون جدید به «سعید امامی» مجلس را منفعل کرده و مانع از تصویب این طرح شوند. در چنین شرایطی انتشار نامه طبقه بندی شده در روزنامه سلام و پیامد آن یعنی توقیف این روزنامه فتنه تیرماه 78 در قالب جنبش اجتماعی با محوریت دانشجویان رخ داد.
در تجمعات ساختارشکنانه اغتشاشگران در فتنه تیرماه 78 تلاش زیادی برای نسبت دادن جنایت به نیروهای ارزشی و نیز پیوند دادن این موضوع به نظام و رهبری انجام گرفت. در نتیجه روندی که گفته شد عملاً نیروهای ارزشی و انقلابی منفعل شده و نقش آفرینی سیاسی اجتماعی جریان مؤمن تضعیف گردید و این مسئله کاملاً به سود طراحی تجدیدنظرطلبان بود.
رهاورد اجرای مشروعیت قهقرایی، ضمن تخریب باورهای دینی مردم، وارد شدن رئیس جمهور وقت به دوقطبی و بازی وی در زمین این سناریو، ایجاد شکاف بین مردم و مسئولان، موجب شد تا در فضای دوقطبی شکل گرفته، تجدیدنظرطلبان هواخواه لیبرالیسم سوار بر آرای مردم وارد مجلس ششم شده و توانستند از این به بعد با تکیه بر آرای خود در انتخابات مجلس، کارها و اقداماتشان در جهت استحالهی قانونی نظام را مشروع جلوه دهند.(6)
تکرار مشروعیت قهقرایی
حال با توجه به مروری که بر پروژه مشروعیت قهقرایی در سالهای 77 تا 79 انجام گرفت، میتوان مقایسهای میان حوادث کنونی و روند یادشده داشت. به نظر میرسد تلاشهایی برای تکرار مجدد این سناریو در حال پیگیری است که فرایند آن بدین ترتیب است:
- تلاش برای نسبت دادن حوادث اخیر به نیروهای ارزشی و منفعل کردن آنها،
- تصویر سازی از نیروهای ارزشی به عنوان خشونت طلب،
- دوقطبی نشان دادن فضای جامعه در این موضوع
- هدف قرار دادن طرح امر به معروف همانند طرح اصلاح قانون مطبوعات در مجلس پنجم
اینها همه قرائنی است که نشان از تکرار این پروژه را دارد. به نظر می رسد پروژهی جدید با محوریت رویکرد فرهنگی اجتماعی به دنبال تغییر هویت و گفتمان ارزشی جامعه است تا از این رهگذر استحالهای بنیادین در جامعه را رقم بزند.(7)
اگر در آن سالها، تجدیدنظرطلبان طرح مجلس در مورد اصلاح قانون مطبوعات و نیروهای معتقد به گفتمان امام و رهبری را مهمترین مانع پروژه توسعه سیاسی خود میدیدند، اکنون دنبالکنندگان پروژهی تغییر هویت و سیرت انقلاب اسلامی، طرح حمایت از آمران به معروف و جبهه جوانان مومن انقلاب را مانعی جدی بر سر این راه تصور کرده و با همزمانی این پروژه مشکوک به دنبال از دستور خارج کردن طرح و منفعل کردن جبهه مومن انقلاب هستند.
پروژه منسی کردن محرم
از جنبهی دیگر نیز این مسئله اهمیت مییابد. چرایی اجرای این پروژه در آستانه ماه محرم خود قابل تأمل است. در حالی که زنده نگاه داشتن ماه محرم و عزاداری برای اباعبدالله الحسین (ع) یکی از مهمترین و اصلیترین مؤلفههای فرهنگی انقلاب اسلامی است، پروژه مرموز به دنبال تأثیرگذاری بر ایام است.
حضرت امام خمینی (ره) در مقدمهی وصیتنامه سیاسی الهی خود تأکید میکنند: «همه باید بدانیم که آنچه موجب وحدت بین مسلمین است این مراسم سیاسی است که حافظ ملّیت مسلمین، به ویژه شیعیان ائمه اثنیعشر علیهم صلوات الله و سلامه است.» (8)
آن عزیز سفر کرده همچنین توصیه میکنند: « باید ما محرّم و صفر را زنده نگه داریم به ذکر مصائب اهل بیت- علیهمالسلام- که با ذکر مصائب اهل بیت- علیهمالسلام- زنده مانده است این مذهب تا حالا؛ با همان وضع سنتی، با همان وضع مرثیه سرایی و روضهخوانی. شیاطین به گوش شما نگویند که ما انقلاب کردیم، حالا باید همان مسائل انقلاب را بگوییم و مسائلی که در سابق بود حالا دیگر منسی باید بشود؛ خیر. ما باید حافظ این سنتهای اسلامی، حافظ این دستهجات مبارک اسلامی که در عاشورا، در محرّم و صفر، در مواقع مقتضی به راه میافتند، [باشیم؛] تأکید کنیم که بیشتر دنبالش باشند. محرّم و صفر است که اسلام را نگه داشته است. فداکاری سیدالشهدا- سلام اللَّه علیه- است که اسلام را برای ما زنده نگه داشته است؛ زنده نگه داشتن عاشورا با همان وضع سنتی خودش از طرف روحانیون، از طرف خطبا، با همان وضع سابق و از طرف تودههای مردم با همان ترتیب سابق که دستهجات معظم و منظم، دستهجات عزاداری به عنوان عزاداری راه میافتاد. باید بدانید که اگر بخواهید نهضت شما محفوظ بماند، باید این سنتها را حفظ کنید. البته اگر یک چیزهای ناروایی بوده است سابق و دست اشخاص بیاطلاع از مسائل اسلام بوده، آنها باید یک قدری تصفیه بشود، لکن عزاداری به همان قوّت خودش باید باقی بماند و گویندگان پس از اینکه مسائل روز را گفتند، روضه را همان طور که سابق میخواندند و مرثیه را همان طور که سابق میخواندند، بخوانند و مردم را مهیا کنند برای فداکاری. این خون سیدالشهداست که خونهای همه ملتهای اسلامی را به جوش میآورد و این دستهجات عزیز عاشوراست که مردم را به هیجان میآورد و برای اسلام و برای حفظ مقاصد اسلامی مهیا میکند. در این امر، سستی نباید کرد. البته باید مسائل روز گفته بشود.»(9)
اینها همه نشان از اهمیت راهبردی عزاداری و زنده نگاه داشتن یاد و نام قیام حسینی در ماه محرم است و اکنون مشاهده میشود پروژه یادشده با برگزاری تجمعات و فراخوانها به دنبال موجسازی و تأثیرگذاری منفی بر برگزاری هرچه باشکوهتر عزای حسینی است.
در تحلیل چرایی این موضوع نیز باید یادآور شد که نام و یاد قیام عاشورا بخش جداناشدنی از فرهنگ انقلاب اسلامی است و تضعیف این مؤلفه با هدف جلوگیری از تأثیرات مثبت این رویداد فرهنگی عظیم است. ایام محرم، ایامی است که ارزشهای الهی و اسلامی بیش از پیش در جامعه احیا میشود و همگان مرور میکنند که فلسفه قیام آن حضرت فریضه امر به معروف و نهی از منکر است و این دقیقاً در تضاد خواسته تغییرطلبان است.
ملتهب کردن فضای جامعه در ایام منتهی به عاشورای حسینی که با 13 آبان ماه روز ملی مبارزه با استکبار جهانی همزمان شده است، علاوه بر آن که منسی و به فراموشی سپردن این ایام تأثیرگذار را به همراه دارد، با تحتالشعاع قرار دادن راهپیمایی 13 آبان ماه میتواند مؤلفههای استکبارستیزی جامعه را متأثر کند. در جریان فتنه 88 نیز مشابه چنین رفتاری را از فتنه گران در جریان برگزاری راهپیمایی روز 13 آبان شاهد بودیم.
در اینجا باید به این بیان حضرت امام (ره) اشاره کنیم که ایشان توطئههای تلاشگران برای منسی شدن(فراموشی) این شعار مرگ بر آمریکا را تقبیح کرده و در مورخه 13/4/60 نسبت به حوادث عاشورای آن سال واکنش نشان داده و می فرمایند:« بی جهت نیست که در آن نطق های با اجتماع زیاد روز عاشورا سوت می زنند و کف می زنند، امام مظلوم ما به شهادت رسیده، روز شهادت امام مظلوم ما، پای نطق و سخنرانی یک نفر آدمی که با آنها دوست است کف می زنند و سوت می کشند و آمریکا را از یاد می برند. خط این بود که اصلاً آمریکا منسی بشود. یک دسته شوروی را طرح میکردند تا آمریکا منسی بشود، یک دسته الله اکبر را کنار میگذاشتند، سوت می زدند و کف می زدند آن هم در روز عاشورا، خط این بود که این قضیه مرگ بر آمریکا منسی بشود. و لهذا دیدید که آن روزی که این جوانهای بیدار عزیز ما این لانه جاسوسی را گرفتند، این شیاطین به دست و پا افتادند.» (10)
در اینجا لازم است به موردی مشکوک که به ظاهر به نظر می رسد بی ارتباط با سناریوی مذکور باشد، اشاره گردد. وزارت امورخارجه انگلستان برای کلیه سفرهای غیر ضروری به همه مناطق ایران نیز محدودیت قایل شد. این بیانیه مدعی شده از آنجایی که مسافران خارجی انگلیسی بیش از هر ملیت دیگری در ایران در خطر هستند، اتباع این کشور تا حد ممکن به ایران سفر نکنند. وزارت خارجه انگلیس همچنین از کسانی که تابعیت دوگانه انگلیسی-ایرانی دارند نیز خواست به ایران سفر نکنند چون ممکن است به خاطر فعالیت های سیاسی یا حقوق بشری دستگیر شوند.(11) به نظر میرسد با توجه به سابقه ای که از این کشور استعماری وجود دارد و خصوصاً اقدامات این دولت در جریان فتنه 88، باید در خصوص چرایی صدور این اعلام هشدار نگران بود.
تداوم مشروعیت قهقرایی تا انتخابات آینده
در نهایت میتوان گفت این سناریو در بازه دو ساله در هدفگذاری خود، انتخابات مجلس خبرگان رهبری و مجلس شورای اسلامی در پایان سال 1394 را نشانه رفته است. دوقطبی سازی جامعه در موضوعات فرهنگی اجتماعی و نیز پیوند با مسائل سیاسی از طریق احیای فتنه، مطالبه مکرر رفع حصر از سران فتنه، میتواند روند تغییر در محیط داخلی را سرعت بخشد.
استمرار سناریوهای مشروعیت قهقرایی تا یک سال و نیم آینده عملاً نتیجهی خود را در انتخابات مجلس دهم و خبرگان بروز خواهد داد و هدف تغییرطلبان که عقب راندن اصولگرایان در این آوردگاه حساس است را به ثمر خواهد نشاند.
با توجه به آنچه گفته شد، لازم است تأکید گردد پروژهی مذکور تنها به مسئله اسیدپاشی و یا ایام خاصی محدود نگردیده و شواهد و قرائن نشان میدهد تا ایام انتخابات آتی تداوم خواهد یافت. لذا هوشیاری نیروهای دلسوز و مؤمن به ارزشهای انقلاب بیش از پیش ضروری به نظر میرسد.
پی نوشت:
1http://www.nytimes.com/2014/10/21/world/middleeast/arrests-follow-acid-attacks-on-iranian-
http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2014/10/141016_u08_isfahan_hijab_attacks2
3 نشریهی گزیده اخبار، ش 18، مرداد ماه 1377، به نقل از جنگ در پناه صلح، صفحه 129
4 نشریه گزیده اخبار، ش 24
5 گزیده اخبار، ش 19، ص 8
6 برای مطالعه بیشتر به کتاب جنگ در پناه صلح اثر نگارنده مراجعه گردد.
7 ر.ک: هویت انقلاب در کمین تغییر، اندیشکده برهان:
http://www.borhan.ir/NSite/FullStory/News/?Id=7012
8 وصیّت نامه الهی سیاسی امام خمینی(قدس سره)) صحیفه نور، ج 21، ص 173.
9 صحیفه امام، ج15، ص: 330-333
10 صحیفه نور، ج 15، ص 66
https://www.gov.uk/foreign-travel-advice/iran11